|
|
در آبگير كوچكي ، سه ماهي زندگي مي كردند . ماهي سبز ، زرنگ و باهوش بود ، ماهي نارنجي ، هوش كمتري داشت و ماهي قرمز ، كودن و كم عقل بود . يك روز دو ماهيگير از كنار آبگير عبور كردند و قرار گذاشتند كه تور خود را بياورند تا ماهيها را بگيرند . سه ماهي حرفهاي ماهيگيران را شنيدند . ماهي سبز ، كه زرنگ و باهوش بود بدون اينكه وقت را از دست بدهد از راه باريكي كه آبگير را به جوي آبي وصل مي كرد ، فرار كرد .
|
|
|
|
فردا ماهيگيران رسيدند و راه آبگير را بستند . ماهي نارنجي كه تازه متوجه خطر شد ، پيش خودش گفت ، اگر زودتر فكر عاقلانه اي نكنم بدست ماهيگيران اسير مي شوم . پس خودش را به مردن زد و روي سطح آب آمد . يكي از ماهيگيران كه فكر كرد اين ماهي مرده است ، او را از داخل آبگير گرفت و به طرف جوي آب پرت كرد ، و ماهي از اين فرصت استفاده كرد و فرار كرد .
|
|
ماهي قرمز كه از عقل و فكر خود به موقع استفاده نكرد ، آنقدر به اين طرف و آنطرف رفت تا در دام ماهيگيران افتاد
|
|
نظرات شما عزیزان: